قاعده حكمت، قاعده لطف و قاعده لزوم افاضه فيض، دلالت دارد بر اينكه هرگاه به امام معصوم دسترسى نباشد - خواه به واسطه دورى مسافت يا منع ملاقات از سوى دشمن و يا در زمان غيبت مانند زمان ما - كسى كه داراى نيابت مطلقه از جانب امام معصوم است بايد در ميان مردم باشد تا مردم در امر حكومت و بيان احكام به او مراجعه كنند. حضرت رضا (ع) فرمودند: هيچ فرقه و هيچ ملّتى را نمىيابيم مگر آنكه بقاء زندگى و حيات آنان به واسطه وجود رئيس و رهبر در امور دين و دنياى آنان باشد و اگر خداوند امام و قيّم امين و درستكارى را تعيين نفرمايد، هر آينه اساس ملّت سست خواهد شد و دين از بين خواهد رفت و سنّت الهى تغيير خواهد كرد.
] - بحار الانوار، ج 23، ص 32، باب 1، ح 52. [
پس در اصل لزوم نيابت ترديدى نيست، امّا از نظر اينكه چه كسى بايد نايب باشد نيز عقل به صورت بديهى حكم مىكند كه كسى بايد نايب باشد كه علاوه بر دارا بودن مقام عدالت و همچنين داشتن قدرت تدبير، بتواند احكام الهى را از قرآن شريف و روايات استخراج كند تا دين از قياسها و استحسانها و از گرفتن قوانين از بيگانگان و.... محفوظ بماند. چنين فردى در روايات اهل بيت: به »راوى حديث« و در اصطلاح فقيهان به »ولىّ فقيه« مشهور است.
امام صادق (ع) مىفرمايد:
»يَنْظُرانِ اِلى مَنْ كانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوى حَديثَنا وَ نَظَرَ فى حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْكامَنا فَلْيَرْضِ بِه حَكَماً فَاِنّى قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حاكِماً«.
] - بحار الانوار، ج 2، ص 221، باب 29، ح 1. [
»نظر كنند به كسى كه حديث ما را روايت كند و دقّت كند در حلال و حرام ما و بشناسد احكام ما را، پس راضى شويد به او به عنوان حاكم، پس به درستى كه من او را حاكم بر شما قرار دادم«.
و نيز امام عصر - عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف - مىفرمايد:
»وَ اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها اِلى رُواةِ حَديثِنا فَاِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَيْكُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللَّهِ«.
] - بحار الانوار، ج 53، ص 181، باب 31، ح 10. [
»در حوادث جديد به راويان حديث ما رجوع كنيد، به درستى كه آنها حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدا هستم«.
از اين جهت بزرگان دين مسأله ولايت فقيه را يك امر ضرورى در فقه شيعه مىدانند. مؤلّف كتاب شريف »جواهر الكلام« - كه از مهمترين متون فقهى عالمان اهل تشيّع است - مىفرمايد: »آن كسى كه در مسأله »ولايت فقيه« وسوسه مىكند، از طعم فقه چيزى نچشيده است و از لحن گفتار مبارك ائمّه طاهرين: و اسرار آنان چيزى نفهميده است و در منظور و مراد آنان - كه فقيه را به عنوان حاكم و حجّت قرار دادهاند - دقّت و تأمّل نكرده است«. به بيان ديگر، صاحب جواهر مىفرمايد:] - جواهر الكلام، ج 21، ص 379. [
اگر كسى منكر ولايت فقيه شود مجتهد نيست، زيرا ذوق فقهى ندارد. علاوه بر اين در كلمات فقيهان ديگر نيز درباره اين مسأله بحث شده و ضرورت آن امرى روشن، فرض شده است. استاد عظيمالشأن ما حضرت امام خمينى1 كه در حقيقت روشنگر بحث ولايت فقيه در عصر حاضر و بلكه احياءگر آن بودند، حكومت اسلامى خود را بر اساس همين اصل بنيان نهادند.
] - براى توضيح بيشتر در زمينه بحث ولايت فقيه مىتوانيد به كتب تفضيلى در اين خصوص و از جمله كتاب مختصر ولايت فقيه و حكومت دينى كه از اينجانب منتشر شده است مراجعه نماييد. [